حرف نا گفته زیاد

بسمِ ربِ چشمهایش

دفترم را باز کردم، بسمِ ربِ چشمهایش/بیت اول را نوشتم، بسم رب چشمهایشدل گرفتار نگاهش شد، پریشان خاطرم/بر در دل مینویسم، بسم رب چشمهایش عهد بستیم،که هرگز، نشویم عاشق هم/عهد خود را بشکستم، بسم رب چشمهایش حرف نا گفته زیاد...ادامه مطلب

ما را در سایت حرف نا گفته زیاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eisa113abdolahi بازدید : 69 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 18:47

باران

آسمان غمگین و نالان، اشک ریزان است و تیره، کاسه ی صبرش سرازیر اشک بر او گشته چیره هوا ابری و بارانیست درون سینه آتش، میزند گُر حرف نا گفته زیاد...ادامه مطلب

ما را در سایت حرف نا گفته زیاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eisa113abdolahi بازدید : 70 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 18:47

دلبر مست چشم من

فکر و خیالت به سر است ، دلبرِ مست چشم منچشم به هر راهو در است، دلبر مست چشم من تا که رسم به نور تو در ظلمات بی کسی ز رفتنم دست نکشم، دلبر مست چشم منتو نوری و من شب تار، تو آبی و من لب خشکسیر کنی مرا ز حرف نا گفته زیاد...ادامه مطلب

ما را در سایت حرف نا گفته زیاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eisa113abdolahi بازدید : 66 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 18:47

شب

شب ... ای یادآورِ گیسو و چشمانش، ای بی رحمِ خوف انگیز ای من اسیر در چنگ تو... این آزرده خاطر را رها کن گلویم را به چنگالِ س حرف نا گفته زیاد...ادامه مطلب

ما را در سایت حرف نا گفته زیاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eisa113abdolahi بازدید : 66 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 18:47

ساعت زنجیردار

"ساعت زنجیر دار"پیرمردی گوشه ی پارک، روی نیمکتی نشسته سیگاری بین انگشتان دست زار و خسته مینماید، چهره اش گاه گاهی دست خود بر لب رساند حرف نا گفته زیاد...ادامه مطلب

ما را در سایت حرف نا گفته زیاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eisa113abdolahi بازدید : 54 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 18:47

حرف دل

دروددوستان اگه میخواید حرفی رو به کسی بزنید حالا هر کی میخواد باشه دوستتون، پدر، مادر،عشقتون یا هر کسه دیگه‌‌ای نگید بعدا میگم.پشت گوش نندازین تو اولین فرصت حرف دلتون رو به طرف مقابلتون بزنید. دنیاست حرف نا گفته زیاد...ادامه مطلب

ما را در سایت حرف نا گفته زیاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eisa113abdolahi بازدید : 65 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 18:47

یک آن

" یک آن " افتاد نگاهم به نگاهش، یک آن لرزید دل و دست و تن و جان، یک آن خواستم راه خودم پیش بگیرم بروم دیدم اما که دلم گفت، حرف نا گفته زیاد...ادامه مطلب

ما را در سایت حرف نا گفته زیاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eisa113abdolahi بازدید : 61 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 18:47